خوش سیرت
با دوستش به هیئتی که میشناختند رفتند. اولین بارش بود که در آن هیئت از همان ابتدای آشنایی با رفقای هیئتی دوستش، جوری رفتار کرده بود که انگار چندین سال است همدیگر را میشناسند. از همان جا بود که دوستی های جدید شکل گرفت. به عنوان یک بچه هیئتی ، قدرت جذب بالایی داشت و به خاطر خوش اخلاقی و لبخندی که روی لب داشت، سریع رابطه برقرار قرار می کرد.(دوست شهید)
حسن السيرة
ذهب مع صديقه للمشاركة في موكب حسيني. كانت أول مرة يشارك فيها محمد رضا في هذا الموكب الحسيني الذي ضم أصحاب صديقه، منذ أول لحظة تعامل معهم كأنه يعرفهم منذ سنوات، وبنى معهم علاقات صداقة. باعتباره ناشطاً حسينياً كان قادراً على اجتذاب الآخرين نحوه بسرعة، وابتسامته الدائمة وأخلاقه الحسنة جعلته يحصل على أصدقاء جدد بسرعة.(صديق الشهيد)