الرمز المقدس

نماد مقدس

دوره ابتدایی وقتی در مدرسه دنبالش میرفتم، با حجاب با چادر بودم. با شادمانی و حیرت کودکانه اش میگفت: مامان میای دنبالم، همه من و تو را یک جور دیگر نگاه میکنند. کمی که بزرگتر شد، تازه متوجه شد که آن نگاه های خاص، شکوه و ابهتی بود که در حفظ حجاب مادرش وجود داشت. از آن موق چادر برایش یک نماد مقدس شد. (مادر شهید)

الرمز المقدس

عندما كان في الابتدائية، كنت أذهب لأصحبه من المدرسة وأنا أرتدي العباءة. فكان يقول لي بفرح طفولي: أُمي، عندما تأتين لاصطحابي ينظر الجميع إلينا نظرة مختلفة. عندما كبر قليلاً، فهم أنّ العباءة التي أرتديها هي سبب هذه النظرة الخاصة. منذ ذلك الحين أصبحت العباءة رمزاً مقدساً له. (والدة الشهيد)

http://islamiccoa.com

الآمرون بالمعروف

آمرین به معروف

سعی میکردم اعتقادات را به شکلی عملی در وجود فرزندانم پرورش دهم، بچه ها میدانستند اگر مادر چوشش تیره و مشکی دارد، یعنی عزا و ماتم است. شب شهادت یکی از امامان بود و من مشکی پوشیده بودم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ محمد رضا هفت و خواهرش یازده ساله بود. برایشان از آن امام تعریف کردم. به دقت گوش کردند و موقعیت آن شب را فهمیدند، اما همسایه بغلی ما جشن گرفته بود و آهنگ های  شاد را با صدای بلند پخش میکرد.

نگران شدم مبادا در تصور کودکانه آنها دوگانگی ایجاد شود، بنابراین از قبح شکنی عمل همسایه در شب شهادت گفتم. مهدیه تصمیم گرفت تا امر به معروف کند سمت خانه همسایه رفت، محمد که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بود که اگر اتفاقی برایش افتاد، کمکش کند، تذکر آها نتیجه داد و صدای آهنگ قطع شد.( مادر شهید)

الآمرون بالمعروف

حاولت أن أعلّم أطفالي المعتقدات عملياً. كان أطفالي يعلمون أنني إذا ما لبستُ ملابس سوداء أو غامقة فهي إشارة الى العزاء والحزن. في ليلة استشهاد أحد الأئمة ارتديت السواد. في ذلك الحين كان لديّ طفلان؛ محمد رضا في السابعة من عمره واخته في الحادية عشر من عمرها. كلّمتهما عن ذلك الإمام فأصغيا جيداً، وفهما أهمية تلك الليلة، ولكنّ جارنا كان يقيم حفلاً وصوت الأغاني يرتفع من منزله.

أقلقني ذلك من أنّهم قد يرون ازدواجية في ذلك بسبب تصوراتهم الطفولية. لذلك كلّمتهم عما يقوم به الجار وعن تجاوزه حدود الأدب بعمله ذلك. فقرّرت بنتي مهديّة أن تأمر الجار بالمعروف وذهبت الى منزل الجيران، كان محمد غيوراً جداً على اُخته لذلك ذهب ليكون معها ويمدّ لها يد العون إذا تطلب الأمر. التنبيه كان مفيداً، وانقطع صوت الأغاني. (والدة الشهيد)

http://islamiccoa.com

ذکریات عن الشهيد محمد رضا دهقان أميري

سوره طه

دوران شیرخوارگی محمد رضا سوره طه را میخواندم و به او شیر میدادم. همان زمان این سوره را حفظ شدم و آن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذت بخش بود. (مادر شهید)

سورة طه

عندما کان محمد رضا رضیعا کنت اقرأ سورة طه و أنا أرضعه الحلیب. حفظت سورة طه في تلک الفترة و کانت تلک الحالة الروحیة و إحساس الأمومة لحظات جمیلة بالنسبة لي. (والدة الشهيد)

http://islamiccoa.com

أبووصال (ذکریات عن الشهید محمدرضا دهقان أمیری)

#الذکریات

سوره طه

دورانِ شیرخوارِگی محمد رضا سوره طه را میخواندَم وَ بِه او شیر میدادَم. همان زَمان این سورِه را حِفظ شُدَم و آن حالَتِ مَعنوی وَ مِهرِ مادَری برایَم لِذَت بَخش بود. (مادر شهید)

سورة طه

عندما کان محمد رضا رضیعا کنت اقرأ سورة طه و أنا أرضعه الحلیب. حفظت سورة طه في تلک الفترة و کانت تلک الحالة الروحیة و إحساس الأمومة لحظات جمیلة بالنسبة لي. (والدة الشهيد)

http://islamiccoa.com