المفردات
ضرب المثل های عربی و معادل فارسی آنها
آتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها.
معادل: هر کاری را بايد از راهش وارد شد.
الإحْسانُ عَبيدُ الْإنسانِ:
معادل:
سگ گيرنده چون دندان کند باز تو حالی استخوانی پيشش انداز
إِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضاعُوا الثَّمَرَةَ.
معادل: تبر را گم کرده، پی سوزن می گردد. شتر را گم کرده پی افسارش می گردد.
أَحَرُّ مِنَ الْجَمْر.
معادل: کاسهﻯ داغ تر از آش.دايهﻯ مهربانتر از مادر. کاتوليک تر از پاپ.
آخِ الْأَکفاءَ وَ داهِنِ الْأَعْداءَ.
معادل:
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا «حافظ»
إِخْتَلَطَ الْحابِلُ بِالنَّابِلِ.
معادل: شير تو شير شد. خر تو خر شد. دوغ و دوشاب قاطی شد.
إِخْتَلَطَ الْخاثِرُ بِالزُّبادِ.
معادل: شير تو شير شد. خر تو خر شد. دوغ و دوشاب قاطی شد.
أَخُوکَ مَنْ واساکَ بِنَشَبٍ لا مَنْ واساکَ بِنَسَبٍ.
معادل: دوست آن است که گيرد دست دوست در پريشانحالی و درماندگی.
أَدَبُ الْمَرْءِ خَيرٌ مِنْ ذَهَبِهِ.
معادل: ادب سرمايهﻯ مرد است.
إِذا أَرادَ اللهُ هَلاکَ نَمْلَةٍ أَنْبَتَ لَها جَناحَيْنِ.
معادل: اجلش رسيد.اجل دور سرش می چرخد.ـ
موقع ? http://www.islamiccoa.com
رقم الهاتف ? +989359882898