یادواره برای او

روزی به خانه آمد. طرح هایی را برای هفته دفاع مقدس آماده کرده بودم. با همدیگر به پایگاه بسیج رفتیم تا فرمانده را ببینیم. داشتند غرفه هایی را برای هفته دفاع مقدس آماده میکردند. از علاقه اش به شهادت مطلع بودم. به شوخی به فرمانده گفتم که چهره اش را خوب به ذهنش بسپارد که اگر شهید شد، برایش یادواره برگزار کنیم. باورم نمی شود که مدتی بعد از این ماجرا شهید شد، برایش یادواره برگزار کنیم. باورم نمی شود که مدتی بعد از این ماجرا شهید شد و حالا باید برایش یادواره بگیریم.(دوست شهید)

الاحتفاء بذكراه

في أحد الأيام جاء إلى منزلنا، كنت قد أعددت بعض النماذج من أجل الاحتفاء بأُسبوع الدفاع المقدس[1]، ذهبنا معاً الى مقر قوات التعبئة الشعبية لمقابلة آمر المقر، كانوا يحضّرون أجنحة المعرض للاحتفاء بالمناسبة، وكنت أعلم بحب محمد رضا للشهادة، فقلت لآمر المقر مازحاً: تذكّر وجهه جيداً، لنحتفي بذكراه عندما يستشهد، لم أكن أعلم أنه سيستشهد بعد مدة من ذلك وسنحتفي بذكراه.(صديق الشهيد)

http://islamiccoa.com


[1] المترجم: الدفاع المقدس هو الاسم الذي تطلقه الجمهورية الإسلامية الإيرانية على الحرب التي فرضها نظام صدام على إيران عام 1980م واستمرت لمدة 8 أعوام.